نازنین...........

نگاه که میکنی......

 فقط میشود : عاشقت شد......

فقط میشود کمی از شرم چشمانت را امانت گرفت

 و آرام گفت دوستت دارم

در دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، جاذبه های زیادی در اطراف ما وجود دارد که ما را به سوی خود جلب می کند، فردی با دیدن تابلوی نقاشی زیبایی ساعتها محو اون میشه، یا فرد دیگر با دیدن منظره ای و حتی شاخه گلی، بطوری که شبها و روزها در مورد اون حرف میزند و حتی به او فکر می کند، گاهی اوقات در طول زندگی به آدمهای بر میخوریم که رفتار و گفتار و حتی چهره ای اونها ما رو مجذوب می کند، طوری که برای دیدن و بودن با اون فرد حاضریم هر کاری رو انجام بدیم و انتظار بکشیم.
اگر بخواهیم علت این همه گرایش به سوی این موارد و هزارتا مورد مشابه دیگر را پیدا کنیم، و متوجه بشیم که چه چیزی باعث میشه که ما در طول زندگی با مسائل مختلف برخورد می کنیم که اونها ما رو شیفته خودشون میکنند، برای درک و رسیدن به جواب این سوالها باید سفری عمیق به قلب کرد و در آن به سیر و سیاحت پرداخت و باید به ارزش و قوی بودن قلب ایمان پیدا کرد.
ابوالفتح عرب می گوید : در احوالات عارف نامدار "مولانا جلال الدین محمد بلخی" نوشته اند لطافت قلبی او به حدی بود که حتی صدای شرشر آب ناودانها بر روی روان او تأثیر عمیقی می گذاشت و او را به وجد در می آورد. گویند روزی از بازار آهنگران عبور می کرد که صدای ضربه چکش آهنگران که بر روی سندانها می زدند او را به رقص و سماع واداشت که این رقص و سماع تا شامگاهان ادامه یافته بود.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
پ ن 1: در درون هر فرد دو قطب وجود دارد که یکی از آنها قطب مثبت است که انسان را به سوی کردار و رفتار نیک هدایت میکند و دیگری قطب منفی است که انسان را بسوی کارهای زشت فرامیخواند. بخاطر همین است که عرفا مبدأ خیر و شر را درون خود آدمی میدانند. (برگرفته از کتاب مکاشفه درون و عروج روح نوشته ابوالفتح عرب)
پ ن 2 : بگذر روح خداوند بر تو فرود آید،و درون آن ناپدید شو.
پ ن 3 : باز هم چند روزی نیستم، سفری کوتاه برای دیدن دوستانی عزیز به شیراز خواهم داشت.
پ ن 4 : ... در هر چیزی که خدا در آسمانها و زمین خلق فرموده برای اهل تقوی علامت و نشانه های قدرت خدا پدیدار است. (یونس/6)

 

 

 


دستهای نامرئی
یکشنبه ۲۰ شهریور ۸۴



مثل دویدن دو نقطه در پی هم،
مثل دویدن دو نقطه بر حول دریا و دایره،...
هولم نکن ای همین هوای بی کسی در میان جمع!

دستش رو گرفته به ضریح و اشکهاش همینطوری گونه هاش رو خیس میکنه و زیر لب زمزمه میکنه :"خدایا احساس میکنم توی اعماق وجودم زلزله اومده، خراب خرابم، ولی اصلا دلم نمیخواد جمشون کنم، میخواهم بزارم همینطوری بمونه هر کسی متیونه اینطوری با من همراه بشه و تحمل کنه هر کسی هم نمیتونه بره سراغ زندگیش، من باید یه عمر با این آوار زندگی کنم و درست مثل یه پازل بچینمش.. خدایا حس میکنم لب یه پرتگاه ایستادم، خدایا نجام نده، بزار آنقدر لب این پرتگاه بمونم تا پرت بشم اون پایین پایینا آنقدر برم پایین تا بتونم دوباره مثل روز اول بلندشم... خدایا اگه این بار بخوای دستم بگیری اون دستای نامرئیت رو می بوسم، اون مهربونیهات رو ستایش میکنم، خوبیهات رو میذارم روی طاقچه و نگاهشون میکنم.. خدایا به اون لحظه که تو رو تو تمام وجود دیدم و حس کردم قسم که اگه این بار هولم بدی از لبه پرتگاه برای همیشه می پرستمت...

گاه در بستر خویش، پهلو به پهلو گریه که می غلتم،
با من از رفتن، از احتمال
از نیامدن، از او، از ستاره و سوسو سخن میگویی.

دختره اینها رو که گفت بلند شد از امامزاده رفت بیرون، چادرش رو گذاشت توی کیفش و اولین ماشینی که براش نگه داشت سوار شد، و برای همیشه در هیاهوی این آدمها گم شد و رفت...!

راستی این همه چرت و پرت عجیب قشنگ
با ما چه نسبتی، چه ربطی،‌چه حرفی دارند؟
خدا شاهد است
یک شب از این همه دریا ... که من گریسته ام
شما تا دمدمای همین دقیقه هم سر نخواهید کرد.
............................................................................................
1- شعرها برای سیدعلی صالحی از کتاب "نامه ها".
2- آدمی وقتی در درون چیزی قرار دارد، نمی تواند آن را ببیند، پس در این زندگی فقط باید از بیرون نگاه کرد، یعنی همیشه باید در حاشیه بود، اصلا هیچ کس نمی تواند به طور کامل درون زندگی باشد. در درون ما، همیشه کسی هست که نیست، کسی که نگاه می کند و بیصدا می ماند و به ندرت برایش واقعه ای اتفاق می افتد. (کریستین بوبن کتاب فراتر از بودن)
3-و او را در دنیا نیکوئی و سعادت عطا کردیم و در آخرت از صالحان و نیکان قرار دادیم. (نحل/122)